جدول جو
جدول جو

معنی گردون سرشت - جستجوی لغت در جدول جو

گردون سرشت
(گَ سِ رِ)
کنایه از مردم صاحب عجب و تکبر و با وقار و تمکین. (برهان) (آنندراج). متوقر. (انجمن آرا) ، کاهل. (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا) ، ناموافق. (برهان) (آنندراج) ، خون ریز. (انجمن آرا) ، دون نواز. (انجمن آرا) (فرهنگ رشیدی)
لغت نامه دهخدا
گردون سرشت
باوقار موقر باتمکین، متکبر خودپسند، ناموافق، دون نواز
تصویری از گردون سرشت
تصویر گردون سرشت
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گران سرشت
تصویر گران سرشت
متکبر، باوقار، موقر، کاهل
فرهنگ فارسی عمید
(گَ سَ)
در صفات پادشاهان. (آنندراج). پادشاه توانا. (ناظم الاطباء). گردون رکاب
لغت نامه دهخدا
(گِ سِ رِ)
سست. کاهل. (از برهان) (از انجمن آرا). کاهل. تنبل. (از آنندراج) (از مجموعۀ مترادفات) ، مردم متکبر و صاحب وقار و تمکین. (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا
تصویری از گردون سریر
تصویر گردون سریر
گردون اورنگ پادشاه با عظمت گردون رکاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گران سرشت
تصویر گران سرشت
سست کاهل تنبل، متکبر مغرور، باوقار با تمکین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گران سرشت
تصویر گران سرشت
((~. س ِ رِ))
متکبر، باوقار
فرهنگ فارسی معین